تشكيل رژيم اشغالگر قدس به سال 1948 در زمان حيات شوقي افندي اتفاق افتاد. قبل از آن در سال 1947، سازمان ملل كميته اي براي رسيدگي به مسأله ي فلسطين تشكيل داد. شوقي در 14 جولاي 1947، طي نامه اي به رئيس اين كميته، بر مطالب جالب توجهي از علائق مشترك بهائيت و صهيونيسم به فلسطين تأكيد ورزيد و ضمن مقايسه ي منافع بهائيت با مسلمانان و مسيحيان و يهودي ها در فلسطين نتيجه گرفت كه «تنها يهوديان هستند كه علاقه ي آن ها نسبت به فلسطين تا اندازه اي قابل قياس با علاقه ي بهائيان به اين كشور است؛ زيرا كه در اورشليم، بقاياي معبد مقدسشان قرار داشته و در تاريخ قديم، آن شهر مركز مؤسسات مذهبي و سياسي آنان بوده است...» .
14 مي 1948 انگلستان به قيومت فلسطين پايان داد و همان روز شوراي ملي يهود در تل آويو تشكيل شد و تأسيس دولت اسرائيل را اعلام كرد. پس از آن شوقي افندي در پيام نوروز سال 108 بديع (1330. ش) نظر مثبت خود و قاطبه ي بهائيان را در خصوص تأسيس اسرائيل اين چنين تصريح كرد: «... مصداق وعده ي الهي به ابناي خليل و وراث كليم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائيل در ارض اقدس، مستقر و به استقلال و اصالت آيين» بهائي، «مقر، و به ثبت عقد نامه ي بهائي و معافيت كافه ي موقوفات» بهائي در عكا و جبل كرمل و لوازم ضروريه ي بناي مرقد باب «از رسوم» يعي عوارض و ماليات «دولت» و اقرار به رسميت ايام تعطيلي بهائيان «موفق و مؤيد» شده است.
وي همچنين در تلگراف مربوط به تشكيل هيأت بين المللي بهائي (بيت العدل بعدي) مورخ 9 ژانويه 1951 (1329. ش) تأسيس اسرائيل را تحقق پيشگويي هاي حسينعلي بهاء و عباس افندي شمرد و سپس بين ايجاد اين هيأت و تأسيس اسرائيل ارتباط مستقيم برقرار كرد. او سه علت را براي تأسيس اين هيأت بيان كرد كه در رأس آن ها، تأسيس اسرائيل بود: پيدايش ملت مستقل اسرائيل و تأسيس حكومتي از طرف آن ملت....» .
اين مطلب بسيار عجيب و مهم است؛ زيرا چه رابطه اي است ميان مؤسسه اي كه قرار است به عنوان بيت العدل، رهبري بهائيان را بر عهده گيرد با تأسيس يك رژيم نامشروع و جعلي؟! شوقي سه وظيفه را براي آن هيأت برشمرده است كه در رأس آن ها، ايجاد روابط با اولياي حكومت اسرائيل قرار دارد و وظيفه ي سوم نيز «ورود در مذاكره با اولياي امور كشوري در باب مسائل مربوط به احوال شخصيه» است. و در جاي ديگر «استحكام روابط با امناي دولت جديد التأسيس [اسرائيل] در اين ارض» را جزء وظايف هيأت بين المللي بهائي دانسته و عنوان كرده است كه اين هيأت «مقدمه ي تشكيل اولين محكمه ي رسمي... و منتهي به تأسيس ديوان عدل الهي... خواهد گشت.» بدين ترتيب، شوقي افندي به عنوان «مبتكر ارتباط صميمانه با اسرائيل»پس از تأسيس اين رژيم، روابطي را با آن بنا نهاد كه فصل مشترك آن، حمايت و اعتماد دو جانبه مي باشد؛ زيرا او تأسيس اسرائيل را «مصداق وعده ي الهي به ابناي خليل و وراث كليم، ظاهر و باهر» مي خواند.
هيأت بين المللي بهائي (جنين بيت العدل) در نامه اي كه 1 ژوئيه 1952 براي محفل ملي بهائيان ايران ارسال كرد به رابطه ي صميمانه ي شوقي با دولت اشغالگر صهيونيستي اذعان كرده است: «روابط حكومت [اسرائيل] با حضرت ولي امرالله [مساوي شوقي افندي] و هيأت بين المللي بهائي، دوستانه و صميمانه است و في الحقيقه جاي بسي خوش وقتي است كه راجع به شناسايي امر [مساوي بهائيت] در ارض اقدس [مساوي فلسطين اشغالي] موفقيت هايي حاصل گرديده است.»
بن گوريون (نخست وزير اسرائيل، و رئيس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها»ي آن كشور) اين صميميت را ميان رژيم اسرائيل و قاطبه ي بهائيان، گسترده دانسته است. در نشريه ي رسمي محفل ملي بهائيان ايران آمده است: «با نهايت افتخار و مسرت، بسط وگسترش روابط بهائيت با اولياي امور دولت اسرائيل را به اطلاع بهائيان مي رسانيم و در ملاقات با بن گوريون نخست وزير اسرائيل، احساسات صميمانه ي بهائيان را براي پيشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتداي تأسيس حكومت اسرائيل، بهائيان همواره روابط صميمانه با دولت اسرائيل داشته اند.»
در همين چارچوب، اسرائيل امكانات ويژه اي در اختيار اين فرقه ي ضاله قرار داد كه شوقي در پيام آوريل 1954 (1333. ش) گوشه اي از آن را برشمرد. از جمله اينكه،دولت اسرائيل شعبه هاي محافل ملي بهائيان بعضي كشورها (نظير انگليس، ايران و كانادا) در فلسطين اشغالي را نيز به رسميت شناخت تا امكان فعاليت مستقل داشته باشند: «شعبات محافل روحانيه مليه جزائر بريتانيا و ايران و كانادا و استراليا بر طبق قوانين و مقرارت جاريه در اسرائيل تأسيس و از طرف اولياي كشوري آن دولت رسما به سمت جامعه هاي ديانتي شناخته شد و به آنان اجازه و اختيار داده شده است كه در هر نقطه از كشور اسرائيل، اموال غير منقول را بلامانع به نمايندگي از طرف محافل متبوعه ي خويش ثبت نمايند.»
وي سپس مطالبي را بيان كرد كه نشان دهنده ي آن است كه شايد رژيم صهيونيستي براي هيچ گروه ديگري اين قدر اهتمام نورزيده است و اين از ارزش و اهميت بهائيت براي آنان حكايت مي كند: «با رئيس جمهور اسرائيل و نخست وزير و پنج تن از وزراي كابينه و همچنين رئيس پارلمان آن كشور تماس و ارتباط حاصل گرديد و در نتيجه اداره ي مخصوصي به نام اداره ي بهائي در وزارت اديان تأسيس گرديد و وزير اديان بيانات رسمي در پارلمان ايراد [كرد] و جنبه ي بين المللي امر و اهميت مركز جهاني بهائي را تصريح نمود و در اثر اين جريانات، رئيس جمهور اسرائيل مصمم گرديد در اوايل عيد رضوان رسما مقام مقدس اعلي را زيارت نمايد.»
به تدريج نتايج ملاقات هاي سياسي، جنبه اي ملموس و عيني خود را نشان داد. يكي از نزديكان شوقي پس از ذكر حمايت هاي انگليسي فلسطين از بهائيان، به عنايات صهيونيست ها اشاره كرده و گفته است: «الآن هم دولت اسرائيل همان روش را اتخاذ نموده و دستور رسمي داده شده است كه از كليه ي عوارض و ماليات ها معاف باشند.»
البته دامنه ي حمايت ها فقط بدينجا محدود نمي شد، بلكه «موقوفات بهائي در ارض اقدس از رسومات دولتي معاف، و اين معافيت بعدا شامل بيت مبارك حضرت عبدالبهاء و مسافرخانه ي شرقي و غربي نيز گرديد.... عقدنامه ي بهائي به رسميت شناخته شد، وزارت اديان، قصر مزرعه را تسليم نمود و وزارت معارف اسرائيل، ايام متبركه ي بهائي را به رسميت شناخت.»گفتني است كه حكومت اسرائيل قصر مزرعه را براي سازمان هاي ديگري در نظر گرفته بود، اما با پيگيري هاي شوقي و مراجعه ي مستقيمش به رؤساي حكومت اسرائيل، اين قصر به كار اين فرقه اختصاص يافت.
در تقويت بهائيت، البته سران رژيم صهيونيستي نيز مؤثر بودند و مثلا پروفسور نرمان نيويچ، از شخصيت هاي سياسي و حقوقي دولت اسرائيل و دادستان اسبق حكومت فلسطيني، در زمان مسئوليتش، بهائيت را در شمار سه دين ابراهيمي (اسلام - مسيحيت و يهودي) به رسميت شناخت.
نظرات شما عزیزان:
|